سلام به همه دوستای عزیزم
به خدا شرمنده که نمیتونم زود به زود بهتون سر بزنم در گیر تحقیق وکارای پایان نامه هستم ببخشید
واز همه ممنونم که به من وایلیا لطف دارید
اینم اقا ایلیا در حسینیه ابالفضلی اران،نفسم عاشق محرم ،سینه زنی ،روضه ومثل همیشه نوحه خوانی،
مامان جونم بعد هر مراسم تازه توی خونه ما مراسم بود واسمون برنامه اجرا میکردی واینقدر کارات بامزه بود که نمیدونستیم بخندیم یا گریه کنیم ازت معذرت میخوام نتونستم زیاد ازت عکس بگیرم
اینم نهایت خوندن تو با امیر علی،همه شما رو تماشا میکردن،اون شب تنها شبی بود که پیش من بودی شبهای دیگه پیش بابت بودی اون شب منو کشتی واسه اینکه میخواستی بری مردونه سینه بزنی قربونت برم که اینقد عاشق محرم وسینه زنی هستی، خیلی دوست دارم نفسم
ایلیا جونم من تورو دوباره دارم ومدیون امام حسین وحضرت ابالفضلم< ع >پس تا میتونی واسشون جبران کن
واسم دعا کنید مداح بشم !!!!!!!!!
مامان جونم با بابایی رفته بودی هیئت، توی خیابون هلال بن علی عمه وارش رو دیدی ،هیئت یادت رفت!!!!!!!!!
